پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

پرنیای مامان

اولين روز پيش دبستاني

چه شوقي داشتم براي امروزت گلبرگ لطيفم . براي آغازِ راه تو ، راهِ تحصيل !   امروز اولين روز پيش دبستاني ات بود . امروز دوباره چشم هايم تٓر شد از شوق بالندگي ات . دوباره دلم لرزيد ! لباست را تن كردي و من تنت را غرق در بوسه كردم ، به تنم چسباندمت و مشامم را سيراب كردم از عطر خوش تنت ! چقدر كوچكي تو هنوز دخترم . هر بار كه نگاه به قد و بالايت ميكنم هزار بار قربان صدقه ات ميروم ؛ الهي مادر فداي قد و بالايت ، فداي اون صورت زيبات ... چرا شوق من براي تو تمامي ندارد ؟ چرا هر بار كه ميبينمت دلم ميلرزد ؟ امروز روز اول بود ، مدرسه پُر بود از فرشته هاي كوچك . مادرها بودند كه مات بودند ، ماتِ جگر گوشه هايشان ! و ...
15 مهر 1397

تولد ٥ سالگي

    روزي كه به دنيا آمدي ، سر و دل به تو دادم ... واكنون تمام آن چيزي كه درباره تو در سرم هست ، ده ها كتاب مي شود!!! اما ؛ تمام چيزي كه در دل دارم ، تنها دو كلمه است ... " دوستت دارم "   تولدت مبارك دختركم   ...
15 مرداد 1397
1