یک روز قشنگ افتابی
خانم گلم...
این روزا تقریبا راه رفتن رو خوب یاد گرفتی و دیگه خبری از چهاردست و پا رفتن نیست . تمام روز با انرِژی تموم نشدنیت راه میری و شیطونی میکنی .
اینم یه روز قشنگ آفتابی با خاله و فاطمه جون در پارک .
حسابی بهت خوش گذشت چون دیگه خودت میتونستی راه بری و بازی کنی .
دختر دست و دلبازم و تقسیم خوراکی هاش با پیشی
دخترکم
لذت عجیبی است داشتنت و بودنت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی