پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

پرنیای مامان

خداحافظی با شیر مادر

    21 ماه شیرین ...نفس به نفس هم...نعمتی است دخترم... اما دیگر وقت خداحافظی رسیده... از شیر گرفتن سخت است، مسئولیت سنگین و عذاب آوری است که من میدانم درست است و بایدی در پسش پنهان است، اما تو نمیدانی، بایدش را درک نمیکنی و تا مدت های مدید هم در خلوت قلبی ات مرا برای آن نمی بخشی.  می دانم که شیر مادر نخستین چیزی است که تو پس از زمینی شدنت جایگزین همه آن داشته های از دست رفته کردی و به واسطه گری اش با دنیا آشتی نمودی.  می دانم که برای تو تنها خود شیر مطرح نیست، شیر خوردن یعنی آغوش، مهر مادری ،آرامش، خواب،رویا و همه دار و ندارت... اما چاره ای نیست دخترم... برای...
18 ارديبهشت 1394

آتلیه 19 ماهگی

  اینروزهای تو ... ناب و زود گذر است ، کارهای شیرینت ... حرفهای دلنشینت ... اولین های واپسینت ، همه و همه میرود درست مینشیند در عمق قلب عاشق من ... حک میشود در روح و جانم ... ثبت میشود در ذهن بی قرارم ، و من میمانم و یک دنیا خاطره که حتی مجالی نیست برای ثبت وضبطشان ، فرصتی نیست برای غصه سپری شدنشان.       *********************************** عکسهای آتلیه 19 ماهگی پرنیا که تازه به دستمون رسیده .                         ...
16 ارديبهشت 1394

باغ پرندگان (5اردیبهشت 94)

            دختر عزیزم آنچنان به زندگی ام رنگ و بوی دلنشینی  بخشیده ای که به خاطر نمیاورم زمانی که تو را نداشتم لذت های دنیایم چه بوده است؟؟؟                   خداوندا چگونه شاکر باشم نعمتی را که از به خاطر آوردن تک تک لحظاتش اشک در چشمانم حلقه میبندد!                 لحظات شیرین و تکرار نشدنی شیطنت های دختر عزیزم که گهگاه صبرم را نیز بر هم میریزد!       ...
10 ارديبهشت 1394

نوروز 94

  سفر به روستای خانیک                                                                               اولین سفر پرنیا به مشهد                 &nb...
10 ارديبهشت 1394

مادر که می شوی ...

  مادر که میشوی .... تمام زندگیت می شود پر از التماس و خواهش از خدا برای عاقبت بخیر شدن فرزندت.   مادر که میشوی.... بهترین هدیه برایت می شود  سلامتی جسم و روح بچه ات.   مادر که می شوی .... بیشتر فکر میکنی به مادرت مادر بزرگت و مادر مادربزرگت و اینکه آن ها چه سختی هایی کشیده اند و چه آرزوهایی داشته اند.   مادر که می شوی... غم و اندوه و شادی هم رنگ تازه ای میگیرند و همه این ها گره میخورد به حال فرزندت.   مادر که می شوی ... کوه های عالم بر سرت خراب می شود وقتی نیش سوزنی به پای فرزندت میرود.   مادر که می ش...
21 فروردين 1394

چهارشنبه آخر سال

  دختر عزیزم! حدود 363 روز از سال 93 را با هم طی کردیم، با هم خندیدیم، با هم گریستیم، با هم بیخوابی کشیدیم، و با هم همراه و هم قدم بودیم... از سختی هایش برابت نمیگویم تا مبادا ناله کرده باشم ولی همینقدر بدان که سخت تر از هرکاری در این عالم بود و صادقانه باید اعتراف کنم که شیرینی اش را زبان قاصر من نمیتواند به خوبی بیان کند که وصف ناپذیر است...     زیباترین روزهای زندگی ما در این سال هم ورق خورد و تمام زیبایی اش را از چشمان زیبای تو داشت... متشکرم عزیزم...     خدای مهربانم دلم میخواهد در سال جدید و در روزهایی که پیش رو داریم هیچ استرسی نداشته باشم و تمام وقتم را با کودک زیبارویم ...
27 اسفند 1393

پیشرفتهای پرنیا

‍*به بیرون رفتن میگه دَدَ ، هر وقت دوست داره بره بیرون خودش میره کلاه و پالتوشو میاره و تنش میکنه .   *غذا خوردن با قاشق و خوب یاد گرفته .   *هر وقت کسی رو میزنه زود بوسش میکنه و میگه نا نا .   * دعوا کردن پرنیا : اَتَ بد   * تماشا کردن کلیپهای موبایل رو خیلی دوست داره ، یعنی آخر سرگرمیه براش . به گوشی باباش هم میگه بیلدا بیلدا که ما آخرش نفهمیدیم یعنی چی!!!!   *توپ رو با پاش میزنه و میگه گل   *روابط اجتماعی بالایی داره و عاشق بچه هاست و وقتی بچه ای به خونمون میاد دستشو میگیره و به اتاقش میبره تا با هم بازی کنند . ...
5 اسفند 1393

دوستت دارم دخترم

  دخترم ، عزیزم ...ای که همه داشته ها و نداشته های مراتو به تنهایی جوابی هستی نیکو...دنیای من گرد آمده در چشمان پر از خنده ات ... کاش مرا صدایی بود تا فریاد کنم حسی را که روزها و ماه هاست مرا در خودش غرق کرده...           دخترکم ...پرنیای من... برای این همه خوشبختی که به ما ارزانی داشتی از تو ممنونم .           نازنینم میخواهم با همه وجود بگویم دوستت دارم ،همانگونه که تو به سادگی و پر معنایی با لفظ خودت بارها به من این جمله را گفته ای و هر بارش برایم تازگی خاصی دارد .    ...
29 دی 1393
8000 10 13 ادامه مطلب

جزیره قشم(دی 1393)

  پرنیای ناناز توی لنج که حسابی سرحال بود         لابی هتل         هر جا صندلی میدید اشاره میکرد که روش بشینه البته اینجوری         پرنیا در حال بررسی اسباب بازیش که خودش انتخاب کرده بود               سیتی سنتر قشم         دختر  مامان حسابی با دایناسور سیتی سنتر دوست شده بود و اصلا ازش نمیترسید     ...
26 دی 1393