صبحانه
سلام وروجکم امروز صبح خونه مامان جون که از خواب بیدار شدی برات تخم مرغ آبپز کردم آماده که شد گداشتم کنارت تا برم پیشبند بیارم وقتی برگشتم دیدم مهلت ندادی من بیامو سر و وضعت رو این جوری کردی انگار دخترم میخواسته به لباسهاشم تخم مرغ بده من پرنیا مامان جون قربونت برم با اون غ...