پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

پرنیای مامان

دوستت دارم

                    دخترکم چند وقت است راه به راه می آید کنارم و با زبان کودکانه اش ، بغلم می کند   و میگوید : ( مامان خیلی دوستت دارم )   ( مامان مهربونم عاشقتم )   من می مانم و قلبی که نمی داند الان باید بایستد از خوشحالی یا تند تند بزند از ذوق زدگی .   توی این سه سال ورد زبان من بی بهانه و با بهانه ( دوستت دارم ) بوده و حالا   انعکاس صدای خودم از ذهن پاک دخترم دارد به من می رسد   و چه طنین دلنشین تری شده است در این رفت و برگشت...
27 مهر 1395

تولد سه سالگی

                            دخترم امروز سالروز میلاد توست و من هنوز همچون سالهای گذشته در حیرتم از داشتنت.   در کنار تمام داشته هایم تنها تو دلیل خوشبختی ام هستی .   شیرین من !نمی دانم به چه زبان،بابت تمام آنچه با شکفتنت ارزانی ام کرده ای سپاسگزار باشم .   چشم ها ، گوش ها ،زبان و قلبی را که پیش از تو داشته ام ،نه به یاد می آورم و نه میخواهم .   با تو دوباره زاده شده ام .   تو به آن قالب گذشته من ،روح بخشیدی .   ...
15 مرداد 1395

روز دختر مبارک

  دختر عزیزم     تو گران بها ترین اعجاز خداوندی ...     برای داشتنت باید وضوی باران گرفت ...     و برمحراب رویت سجاده ای از گلبرگ یاس گسترد ...     و به نام عشق شبنم وار بر عطر تو سجده کرد ...     و هزاران هزار گل سرخ را تسبیح لحظه هایت نمود ...     و تو می دانی تک دختر زیبارویم آیین دوست داشتن را     که آنقدر زیبا هدیه می کنی این عشق را که سیراب می شوم ...       تمام هستی ام .... دخترم ...     ر...
14 مرداد 1395

این روزها ...

  دردانه ام ! نور چشمم !   پرنیا جان ...     بهترین روزهای عمرم را در کنار تو طی میکنم . هر روز با کودکانه هایت جان میگیرم و هنوز که هنوز است در شگفتم از خدایی که به وقتش همه چیز را به تو آموخته است ...   هر چقدر بیشتر پیش میرویم بهتر و بهتر معنی عشق را در می یابم .   معنی آن جان تازه به وجودم را ...   معنی آن خون تازه در رگهایم را ...   زاده شدن دوباره و دوباره را   چرا که با هر لبخندت دوباره متولد میشوم .   این روزها مجذوب شیرین زبانی های تو هستم . کاش میشد تمام کودکانه هایت را برایت...
15 تير 1395

حس ناب مادری

  می بوسمت ... ! می خندی!!!!!     وقتی که می خندی ،زندگی جاری می شود...     به چشمانم که خیره می شوی، معصومیت نگاهت مرا تا آسمان می برد...     گریه می کنی...! قلبم تکه تکه می شود!!!!!!     عاشقانه می بوسمت...! چه شیرین می خندی!!!!!     می خوابی...! دلم برایت تنگ می شود...!!!!     واژه کم می آورم برای توصیفش...     عجب احساسی ست!!!     احساس ناب مادری...       ...
30 ارديبهشت 1395