پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

پرنیای مامان

نوروز 94

  سفر به روستای خانیک                                                                               اولین سفر پرنیا به مشهد                 &nb...
10 ارديبهشت 1394

مادر که می شوی ...

  مادر که میشوی .... تمام زندگیت می شود پر از التماس و خواهش از خدا برای عاقبت بخیر شدن فرزندت.   مادر که میشوی.... بهترین هدیه برایت می شود  سلامتی جسم و روح بچه ات.   مادر که می شوی .... بیشتر فکر میکنی به مادرت مادر بزرگت و مادر مادربزرگت و اینکه آن ها چه سختی هایی کشیده اند و چه آرزوهایی داشته اند.   مادر که می شوی... غم و اندوه و شادی هم رنگ تازه ای میگیرند و همه این ها گره میخورد به حال فرزندت.   مادر که می شوی ... کوه های عالم بر سرت خراب می شود وقتی نیش سوزنی به پای فرزندت میرود.   مادر که می ش...
21 فروردين 1394

چهارشنبه آخر سال

  دختر عزیزم! حدود 363 روز از سال 93 را با هم طی کردیم، با هم خندیدیم، با هم گریستیم، با هم بیخوابی کشیدیم، و با هم همراه و هم قدم بودیم... از سختی هایش برابت نمیگویم تا مبادا ناله کرده باشم ولی همینقدر بدان که سخت تر از هرکاری در این عالم بود و صادقانه باید اعتراف کنم که شیرینی اش را زبان قاصر من نمیتواند به خوبی بیان کند که وصف ناپذیر است...     زیباترین روزهای زندگی ما در این سال هم ورق خورد و تمام زیبایی اش را از چشمان زیبای تو داشت... متشکرم عزیزم...     خدای مهربانم دلم میخواهد در سال جدید و در روزهایی که پیش رو داریم هیچ استرسی نداشته باشم و تمام وقتم را با کودک زیبارویم ...
27 اسفند 1393

پیشرفتهای پرنیا

‍*به بیرون رفتن میگه دَدَ ، هر وقت دوست داره بره بیرون خودش میره کلاه و پالتوشو میاره و تنش میکنه .   *غذا خوردن با قاشق و خوب یاد گرفته .   *هر وقت کسی رو میزنه زود بوسش میکنه و میگه نا نا .   * دعوا کردن پرنیا : اَتَ بد   * تماشا کردن کلیپهای موبایل رو خیلی دوست داره ، یعنی آخر سرگرمیه براش . به گوشی باباش هم میگه بیلدا بیلدا که ما آخرش نفهمیدیم یعنی چی!!!!   *توپ رو با پاش میزنه و میگه گل   *روابط اجتماعی بالایی داره و عاشق بچه هاست و وقتی بچه ای به خونمون میاد دستشو میگیره و به اتاقش میبره تا با هم بازی کنند . ...
5 اسفند 1393

دوستت دارم دخترم

  دخترم ، عزیزم ...ای که همه داشته ها و نداشته های مراتو به تنهایی جوابی هستی نیکو...دنیای من گرد آمده در چشمان پر از خنده ات ... کاش مرا صدایی بود تا فریاد کنم حسی را که روزها و ماه هاست مرا در خودش غرق کرده...           دخترکم ...پرنیای من... برای این همه خوشبختی که به ما ارزانی داشتی از تو ممنونم .           نازنینم میخواهم با همه وجود بگویم دوستت دارم ،همانگونه که تو به سادگی و پر معنایی با لفظ خودت بارها به من این جمله را گفته ای و هر بارش برایم تازگی خاصی دارد .    ...
29 دی 1393
7998 10 13 ادامه مطلب

جزیره قشم(دی 1393)

  پرنیای ناناز توی لنج که حسابی سرحال بود         لابی هتل         هر جا صندلی میدید اشاره میکرد که روش بشینه البته اینجوری         پرنیا در حال بررسی اسباب بازیش که خودش انتخاب کرده بود               سیتی سنتر قشم         دختر  مامان حسابی با دایناسور سیتی سنتر دوست شده بود و اصلا ازش نمیترسید     ...
26 دی 1393

سفر به روستای خانیک

ما تو تعطیلات محرم یه سفر چند روزه به روستای خانیک داشتیم . تو این فصل سال زمینای روستا پر از گلای زعفرون میشه که خیییییلی قشنگه . هوا هم که بسیار سرد بود . وروجک ما هم که تو خونه نمیموند و فقط بیرون بود حسابی سرما خورد و تب شدیدی کرد           پرنیا وسط گلای زعفرون در حال شیطونی           روز تاسوعا       پرنیا و پارسا در حال خوردن چیپس                 ...
22 آبان 1393
1011 12 16 ادامه مطلب